بررسی تاریخی بمباران اتمی هیروشیما
با فرارسیدن ٧٩مین سالگرد استفاده از سلاح اتمی در هیروشیما توسط آمریکا، سوالات و بحثهای قدیمی در رابطهی این بمباران نیز دوباره قوت میگیرند. اصلیترین مسئلهای که استفاده از تسلیحات هستهای در هیروشیما را نقد میکند این است که ژاپنیها پیش از حمله به هیروشیما آمادهی تسلیم بودند و استفاده از سلاح هستهای در هیروشیما کاربردی نداشتهاست. در این مطلب، صحت این ادعا بررسی میشود.
مهمترین مسئلهای که باید مشخص شود این است که آمادهی تسلیم شدن با علاقه به تسلیم شدن کاملا متفاوت است. ژاپن در روزهای آخر خود در جنگجهانیدوم طی مکالماتی محرمانه سعی در استفاده از شوروی بهعنوان کشور بیطرف و میانجی جهت انجام مذاکراتی با آمریکا داشت. گروهی که پشت چنین عملی بودند، عدهای محدود در درجات بالای نظامی و سیاسی ژاپن بودند که از قدرت بالایی برخوردار نبودند و اقلیت را تشکیل میدادند. دیدگاه غالب رهبران ژاپن در این نقطه نبود علاقه به تسلیم شدن، آن هم تسلیم بدون قیدوشرط بود. جهت وخیمتر شدن اوضاع باید اشاره شود که همان عدهی محدود از رهبران ژاپن که علاقه به تسلیم شدن داشتند، تسلیم بدون قید و شرط را نمیپذیرفتند و برای خود شرایطی داشتند که اصلیترین شرط، حفظ جان و جایگاه امپراتور ژاپن و خانوادهی او بود. اینجا این مسئله عنوان میشود که درنهایت آمریکا با این خواسته درحالت کلی موافقت کرد اما نکته این است که ارائهی امتیاز به کشور تسلیم شده با ارائهی امتیاز به کشوری که هنوز دشمن است، متفاوت است. در این رابطه ضربالمثلی وجود دارد که میگوید به آنها یک اینچ (٢.۵۴ سانتیمتر) میدهید و آنها یک پا (١٢ اینچ) میخواهند.
در تکمیل نکات بالا باید اشاره شود که ژاپن هیچگاه حتی چنین پیشنهاد صلح ناقصی را بهصورت رسمی به آمریکا ارائه نکرد. آمریکا با شکستن کدهای مخفی ژاپنیها در مکالماتشان از این ماجرا مطلع شدند. شوروی نیز اطلاعاتی در مورد خواستهی ژاپنیها به آمریکا ارائه کردهبود. نبود علاقهی شوروی به ایفای نقش میانجی و واسطه بهدلیل پیمانهای از پیش بسته شده با آمریکا جهت ورود به جنگ در اقیانوس آرام بهفاصلهی سه ماه از پایان جنگ در اروپا را نیز به این مسئله اضافه کرد. البته تمام نکات بالا بهاین معنا نیست که استفاده از تسلیحات هستهای در هیروشیما و سه روز بعد از آن در ناگاساکی توجیه از دیدگاه نظامی و سیاسی داشته باشد. نکته آن است که ادعای آماده بودن ژاپن برای تسلیم پیش از هیروشیما نادرست است.
همانگونه که عنوان شد، ژاپن در ماه آگوست سال ١٩۴۵ هنوز آمادهی پذیرش تسلیم بیقیدوشرط نبود و حتی پیشنهاد تسلیم ناقص خود را به آمریکا ارائه نکردهبود. اینگونه است که اصلیترین استدلال در مخالفت با استفاده از تسلیحات هستهای برفراز هیروشیما و ناگاساکی، دچار بحران و فروپاشی میشود. البته داستان در همینجا به پایان نمیرسد و استدلالهای چه بسا قویری اما کمتر دیده شدهای وجود داشتهباشد که بتواند حمله به هیروشیما و ناگاساکی را به چالش بکشد. در اینجا ٣ مسیر دیگر جدای از بمباران هیروشیما و ناگاساکی و یا حمله به سرزمین اصلی ژاپن مطرح میشود که در دو مورد از سلاح هستهای استفاده میشود و در دیگری از سلاح هستهای استفادهای نمیشود.
اولین مسیر جایگزینی که میتوانست در ازای بمباران هیروشیما و ناگاساکی طی شود، این بود که بهسادگی بین حمله به هیروشیما و حملهای دیگر فاصلهی زمانی بیشتری ایجاد شود. در این لحظه در آمریکا، برنامهی زمانی خاصی برای استفاده از سلاحهای هستهای وجود نداشت و جملهای مبهم مبنی بر استفاده در اولین فرصت پس از ٣ آگوست گفته شدهبود. ۶ آگوست زمانی بود که فرصت پیش آمد و وضعیت آبوهوایی مناسب بود. در همین روز پسرکوچک برفراز هیروشیما رها شد. هیچکس پس از هیروشیما انتظار استفاده از سلاحی دیگر به فاصلهی ٣ روز را نداشت. برنامهی حملهای دیگر پس از هیروشیما برای ١١ آگوست تنظیم شدهبود اما عجلهای عجیب باعث شود این حمله به ٩ آگوست جلو کشیده شود.
اگر از دیدگاه مقامات ژاپنی در سال ١٩۴۵ به ماجرا نگاه کنید، ٣ روز مهلت صرفا امکان تشخیص نوع حمله را به شما خواهد داد. گرفتن تصمیمهای راهبردی جهت تسلیم شدن و مشورت بین مقامات بالارده حداقل ۶ روز دیگر زمان میخواست. عجلهی آمریکاییها در استفاده از سلاح دیگری بهفاصلهی ٣ روز از آنجایی غیرقابل درک است که برنامهی حمله به سرزمین اصلی ژاپن برای نوامبر ١٩۴۵ یعنی سهماه دیگر برنامهریزی شده بود و هیچ نیازی به عجله برای تسریع در امر تسلیم شدن ژاپن نبود. استفاده از این دو سلاح آنقدر سریع بود که رئیسجمهور آمریکا (ترومن) نیز از این واقعه متعجب میشود و دستور میدهد هرگونه استفادهای دیگر از سلاح هستهای نیازمند دستور شخصی خودش باشد. بنابراین بهسادگی و با زمان دادن به ژاپن پس از حملهی اول امکان جلوگیری از حملهی دوم و تسلیم بیقیدوشرط ژاپن وجود داشت.
مسیر دیگری که امکان قدم گذاشتن در آن برای آمریکا وجود داشت همان مسیری بود که دانشمندان و مهندسان متعددی در برنامهی منهتن پیشنهاد کردهبودند. آن پیشنهاد این بود که اولین استفاده از سلاح برفراز هدفی با جمعیت کم و ترجیحا کاملا متروکه باشد. در حقیقت هدف از انجام چنین کاری این بود که ژاپن توان و قدرت وحشتناک چنین سلاحی را درک کند و بدون نیاز به کشتن غیرنظامیان بیشتر، روند تسلیم شدن این کشور سرعت بگیرد. برای چنین کاری جزیرههای متروکهی بسیاری وجود داشت اما مناسبترین هدف، بندر شهر توکیو بود. انفجار سلاح هستهای بر فراز این بندر توسط تمام مقامات و خاندان سلطنتی دیده میشد اما بهواسطهی موقعیت بندر، تلفات بسیار کمی را برجا میگذاشت. مسیر مذکور با این استدلال که درصورت انجام اینکار و نبود نتیجه، سلاح هستهای استفاده شده هدر رفتهاست و جایگزینی برای آن وجود ندارد، کنار گذاشته شد. البته این استدلال کاملا مغرضانه و غلط بود. آمریکا در ماه آگوست بجز پسرکوچک و مردچاق یک سلاح دیگر مشابه مردچاق در اختیار داشت و تا ماه بعد (سپتامبر) حداقل ٣ سلاح دیگر (مشابه مردچاق) ساخته شد و حداقل از بابت در دسترس بودن سلاح هستهای هیچ مشکل و محدودیتی وجود نداشت.
مسیر سوم اما برخلاف مسیرهای قبلی شامل استفاده از سلاح هستهای نمیشود. در این حالت صرفا نیاز بود که آمریکاییها صبر کنند. همانگونه که اشاره شد، شوروی طبق قراردادها و دیدارهای قبلی (نشستهای تهران و یالتا) که با آمریکا داشت، قولی مبنی بر ورود به جبههی اقیانوسآرام در ١۵ آگوست ١٩۴۵ داشت. از سمت دیگر نیز همانگونه که گفته شد، عملیات حمله به سرزمین اصلی ژاپن در سریعترین حالت در نوامبر آن سال آغاز میشد. در این بازهی زمانی حدودا ٣ ماهه، آمریکا با صبر کردن میتوانست تسلیم بدون قیدوشرط ژاپن را بهدست آورد. بلاشک ژاپنیها با دیدن سرنوشت آلمان پس از ٩ مه ١٩۴۵، تسلیم شدن بدون قیدوشرط را به تقسیم شدن کشورشان بین قدرت نوظهور شرق، شوروی و آمریکا ترجیح میدادند. از سمت دیگر نیز قطع بهیقین از لحاظ نظامی، حملهی شوروی به منچوری و ژاپن فشار بیشتری را نسبت به حملات هستهای بر هستهی نظامی ژاپن وارد میکرد.
آخرین سوال این است که چرا آمریکا مسیر سوم را انتخاب نکرد؟ شاید سادهترین جواب این باشد که بلندپروازیهای ترومن و اطرافیانش جهت آغاز ماجراجویی با شوروی اصلیترین دلیل باشد. دید ترومن برخلاف روزولت نسبت به شوروی منفی بود. جلوگیری از سهمخواهی شوروی در شرق انگیزهی خوبی برای پیگیر نشدن مسیر سوم است. البته همانگونه که میدانیم در حقیقت روسها به آنچیزی که میخواستند رسیدند و ضربهی سنگینی که در جنگ ١٩٠۴ با ژاپن متحمل شده بودند را جبران کردند. در سمت دیگر نیز صدها هزار نفر در حملات هستهای آمریکا کشته شدند و پروندهی دومین جنگجهانی بسته شد.